-
Feed de notícias
- EXPLORAR
-
Páginas
-
Grupos
-
Blogs
-
درباره ما
Compartilhado com
هدف پایگاه اطلاعرسانیKhamenei.ir، معرفی شخصیت و اندیشههای حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران در فضای مجازی است.
این مجموعه، سعی دارد در سه ساحت اطلاعرسانی فعالیت خود را گسترش دهد:
ساحت اول؛ ارائهیآخرین اخبار،پیامهاو بیانات رهبر انقلاب به صورت مستند و دقیق است. سعیما بر این است علاوه بر قالب متن، از قالبهای صوتی و تصویری هم استفاده کنیم.
این حوزه در واقع محملی خواهد بود برای محققین، پژوهشگران و کاربرانی که میخواهند به مطالب اشاره شده از سوی ایشان دسترسی مستقیم و مستند داشته باشند.
ساحت دوم؛ برنامهسازی، تولید محتوا و ایجاد فضای گفتگو با مخاطبین فرهیخته است. در این راستا صفحهای تحت عنوان "دیگران" طراحی شده است و در آن یادداشتها و مصاحبههای مختلفی از اساتید دانشگاه و حوزه، نخبگان، مدیران و کارگزاران اجرایی کشور وجود دارد. سعی این بخش آن خواهد بود که به مطالب و دغدغههای رهبر انقلاب نگاه عمیقی بیندازد در چارچوب گفتمانی ایشان قدم بردارد.
نشان دادن وجوه غیر رسمی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، وظیفه سوم این پایگاه اطلاعرسانی است. خاطرات و نگاه علمی معظمله از بخشهای مرتبط با این ساحت است.
این گروه خواهد كوشيد تا با بهرهگیری از امكانات روز، فضای تعاملی جدیدی را برای اندیشههای نو بگشاید و درگاه الکترونیکی باشد برای بیان نظرات و پیشنهادات حول مفاهیم و دغدغههای رهبری و فضایی باشد برای ابراز احساسات علاقهمندان به معظمله.
این مجموعه متعلق است به "دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای" که وظیفه اطلاعرسانی و ترویج اندیشههای معظمله را برعهده دارد.
این مجموعه، سعی دارد در سه ساحت اطلاعرسانی فعالیت خود را گسترش دهد:
ساحت اول؛ ارائهیآخرین اخبار،پیامهاو بیانات رهبر انقلاب به صورت مستند و دقیق است. سعیما بر این است علاوه بر قالب متن، از قالبهای صوتی و تصویری هم استفاده کنیم.
این حوزه در واقع محملی خواهد بود برای محققین، پژوهشگران و کاربرانی که میخواهند به مطالب اشاره شده از سوی ایشان دسترسی مستقیم و مستند داشته باشند.
ساحت دوم؛ برنامهسازی، تولید محتوا و ایجاد فضای گفتگو با مخاطبین فرهیخته است. در این راستا صفحهای تحت عنوان "دیگران" طراحی شده است و در آن یادداشتها و مصاحبههای مختلفی از اساتید دانشگاه و حوزه، نخبگان، مدیران و کارگزاران اجرایی کشور وجود دارد. سعی این بخش آن خواهد بود که به مطالب و دغدغههای رهبر انقلاب نگاه عمیقی بیندازد در چارچوب گفتمانی ایشان قدم بردارد.
نشان دادن وجوه غیر رسمی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، وظیفه سوم این پایگاه اطلاعرسانی است. خاطرات و نگاه علمی معظمله از بخشهای مرتبط با این ساحت است.
این گروه خواهد كوشيد تا با بهرهگیری از امكانات روز، فضای تعاملی جدیدی را برای اندیشههای نو بگشاید و درگاه الکترونیکی باشد برای بیان نظرات و پیشنهادات حول مفاهیم و دغدغههای رهبری و فضایی باشد برای ابراز احساسات علاقهمندان به معظمله.
این مجموعه متعلق است به "دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای" که وظیفه اطلاعرسانی و ترویج اندیشههای معظمله را برعهده دارد.
-
3 pessoas curtiram isso
-
33 Publicações
-
22 fotos
-
Anterior
-
اخبار و سیاست
© 2025 شبکه اجتماعی امین
Portuguese (Brazil)
Atualizações recentes
-
همسفر آتش و برف؛ زنی که بار جنگ را بر دوش کشید!
«همسفر آتش و برف» روایت زن قهرمانی است که جنگ را نه در خط مقدم، بلکه در خانه، شهرهای مرزی و در دل تنهایی تجربه کرد. فرحناز رسولی، همسر فرمانده شهید سعید قهاریسعید، سالها خانه و زندگی را با صبر، توکل و ایستادگی اداره کرد؛ جابهجاییهای مکرر، تنهاییهای طولانی و دشواریهای روزمره را تاب آورد و با تمام محدودیتها و ترسهایش، ستون زندگی و حمایت همسر و خانواده بود. این کتاب تصویری زنانه، واقعی و تکاندهنده از قهرمانی زنانی ارائه میدهد که پشت صحنه جنگ، بدون اسلحه و با صبر و وفاداری، جبههای دیگر را میسازند.
تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر این کتاب ۲۸ آبانماه ۱۴۰۴ و در ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها و هفته کتاب، توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد. به همین مناسبت بخش «ریحانه» رسانه KHAMENEI.IR در ادامه به معرفی اقدامات شخصیت زن قهرمان این اثر، یعنی فرحناز رسولی میپردازد.
اولین خواستگارم که گفت بخش بزرگی از کارش در شهرهای دیگر است و باید مدام در رفت و آمد باشد، گل از گلم شکفت. زمان ما خبری از جنگ نبود ولی آرزوی همسر رزمنده و بعدتر، شهدا بودن، بخشی از فانتزیهایمان را دربارهی ازدواج شکل میداد. آن ازدواج که سر نگرفت اما بعدها فهمیدم من کجا تحمل این جور زندگی کردن را دارم؟! بعدها که میگویم، دقیقاً منظورم بعد از خواندن کتابهایی شبیه این کتاب است؛ «همسفر آتش و برف».
شاید تا حالا کتابهایی درباره زندگی شهدا و همسرانشان خوانده باشید؛ اما این کتاب با باقی آثار مشابه خودش فرقهای زیادی دارد. از فرم جدید و خاصش گرفته، تا تصویری که از زندگی یک فرمانده شهید به مخاطب میدهد.
خانواده آقای فرمانده سعید قهاریسعید
فرماندهی بسیج همدان، جانشینی فرماندهی سپاه همدان، فرماندهی سپاه نهاوند و فرماندهی سپاه سنقر و سپس فرماندهی سپاه پاوه، فقط یک گوشه از مسیر مسئولیتهای نظامی شهید قهاریسعید است. افرادی که یک شخصیت نظامی در اطرافشان دیده باشند، میدانند وابسته به هر مسئولیت، محل خدمت آن شخص تغییر میکند؛ و خانمها بهتر از هرکسی میدانند این مسئله یعنی چه! یعنی با هر تغییر مسئولیت، باید خانه و زندگی را در چند جعبه جا بدهی و بگذاری پشت کامیون و دست بچهها را بگیری و بروی یک شهر جدید. تازه، فقط جابجایی وسایل که نیست. مدرسه و درس بچهها، رابطهای که با همسایهها و دوستان ساختی، خاطراتی که روی در و دیوار خانه جا گذاشتی و وطنی که داشتی به آن خو میگرفتی را باید رها کنی. این سبک زندگی خانم فرحناز رسولی بود. چیزی که از ابتدای زندگی مشترک، انتظارش را میکشید و حتی در خواستگاری هم دربارهاش صحبت کرده بود. حتی روزهای اول پس از عروسی، بدون وسایلی که هر تازه عروسی با خودش به خانه شوهر میبرد، زندگی در غربت را آغاز کرد. دور از خانواده، دور از شوهر و تنهای تنها.
روانشناسان میگویند برای ساخت هر عادتی، ۲۱ روز یا دست بالا ۴۰ روز زمان لازم است. اما سالهای سال زندگی به این شکل، تلخی تنهایی را برای فرحناز کم نکرد. غربت برای او فقط دوری از پدرش نبود. زندگی در خانههای جورواجور و شهرهای مرزی، آن هم تک و تنها و بدون همسر، روایت جدیدی از غربت بود. زنها خوب میدانند که تحمل کردن یعنی چه. تحمل تنهایی، بیکسی، نداشتن مردی در خانه و حتی تحمل بیماری و درد و دسترسی نداشتن به پزشک. حتی تحمل اینکه یک روز صبح مرد خانهات، بعد از مدتها، بیاید خانه و تو بگویی حالا که آمدی، دوتا نان داغ بگیر تا با هم صبحانه بخوریم. اما پی نان رفتن همان و برگشتن بعد از دو ماه، همان! «ولی آخه تا کی باید اینهمه تنهایی رو تحمل کنم؟» این پرسش فرحنازخانم بود، که پاسخش را در زندگی عاشقانهاش با فرمانده قهاریسعید داد. مهمترین ویژگی کتاب، همین واقعی بودن شخصیتهاست. همینکه تصویر بدون سانسوری از همسر شهید و فرماندهی سپاه نشان میدهد. کسی که در اولین مواجهه با همسر آیندهاش تصور میکند با یک آدم ویژه طرف است «فکر میکردم فرمانده سپاه آدم چهارشانه و قوی است که از درد فریاد نمیزند» اما کمی بعد فانتزیهایش بههم میریزد «جوانی لاغر بود که از شدت درد فریاد میزد و کسی نمیتوانست آرامش کند!» حتی تصویر همسر شهید را هم، یک زن صبور و نشکن نشان نمیدهد. بله، خانم فرحناز رسولی خیلی صبور است، توکل میکند، تنهاییها را تاب میآورد. اما غُر هم میزند، از ترسهایش میگوید اما دست آخر، میگوید: «ما زنهای شهدا، جانبازهای گمنام این جنگ هستیم.» و در حقیقت راست میگوید.
سُرخوردن از روی واژهها
از لحظهای که کتاب را توی دست گرفتم، فقط کارهای واجب، مثل تغییر ساعت شبانه روز و غذارسانی به اهل خانه توانست آن را از من جدا کند. جملات روان و ساده، شیوه بیان دوست داشتنی و گرم و انتخاب فرم جدید هر مخاطبی را پای کتاب میخکوب میکرد. «همسفر آتش و برف» ۴۰ فصل دارد که ابتدای هر کدام، با یک خودگویی از ذهن خانم فرحناز رسولی شروع میشود و در ادامه بخش دیگری از زندگی مشترک شهید و همسرش را نشان میدهد. گرچه مخاطب از ابتدا میداند با چه اثری روبهروست و در پایان چه اتفاقی قرار است بیافتد؛ اما باز هم کشش اتفاقات کتاب و زندگی همسر شهید آنقدر بالاست که نمیتوان از هر فصل کتاب سرسری گذشت. لحن و زبان راوی یعنی همسر شهید به خوبی حفظ شده؛ مثلا اصطلاحاتی چون «فلانی ساق و سالم بود» روایت را شیرین میکرد. با این حال، نقدهایی هم میتوان به کتاب داشت که اگر نبودند، حتماً مخاطب لذت بیشتری از این روایت داستانی میبرد. مثلاً در دو جای کتاب به نظر رسید که نویسنده، صرفاً به پیادهسازی شنیدههایش از همسر شهید بسنده کرده است. در دو قسمت، عباراتی دیده میشود که مشخص است همسر شهید به عنوان راوی، با اشاره به اولین اشیای دم دست توضیح داده است. مثلا در بخشی میگوید: «اندازه همین پارچ آب بود.» و در متن داستانی، واژه همین معنایی ندارد. مورد دیگری هم که میشد دقت بیشتری در آن داشت، انتخاب منظمتر بخشهای زندگی شهید بود. فصلهای کتاب عموماًً طبق تاریخ جلو میروند و شاکله زندگی شهید و همسرش را نشان میدهند؛ اما در چند بخش این ترتیب زمانی وقایع بههم ریخته میشود و ممکن است ذهن مخاطب را آشفته کند.
رمان مستند یعنی چه؟
در پایان کتاب نویسنده درباره فرم جدیدی که برای نوشتن داستان در نظر گرفته، نوشته است. او «رمان مستند» را برای نوشتن کتاب «همسفر آتش و برف» در نظر گرفته است و آن را نامی برای انواع نوشتههای این چنینی میداند. همانطور که نویسنده میگوید، سالها کتابهایی را از این قبیل که به بیان زندگینامه اشخاص و یا رویدادها میپرداختند، تحت عنوانهایی چون خاطره، تاریخ شفاهی، زندگینامه شهدا و... میشناختیم. صد البته که هیچکدام این عناوین برای بیان آنچه تدوین شده، کافی نبود. حتی گاهی این نامگذاریهای پراکنده، نویسنده را هم در نوشتن اثر سردرگم میکرد. چرا که داستان با ناداستان متفاوت است و حوزه اختیارات نویسنده در هرکدام، باعث تغییر سبک نوشته او میشود. اما مستند داستانی میتواند نقطه اتصال این دو حوزه در نظر گرفته شود و نویسنده را هم در تخیل و نوشتن آزاد میگذارد. به نظر میرسد این کتاب و دیدگاهی که نویسندهاش برای نوشتن خاطراتی از زنان ایرانی پیش روی ما گذاشته، شروع تحول در کتابهای شهدایی باشد.
منبع: https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=61790
#ديگران__يادداشت📰 همسفر آتش و برف؛ زنی که بار جنگ را بر دوش کشید! «همسفر آتش و برف» روایت زن قهرمانی است که جنگ را نه در خط مقدم، بلکه در خانه، شهرهای مرزی و در دل تنهایی تجربه کرد. فرحناز رسولی، همسر فرمانده شهید سعید قهاریسعید، سالها خانه و زندگی را با صبر، توکل و ایستادگی اداره کرد؛ جابهجاییهای مکرر، تنهاییهای طولانی و دشواریهای روزمره را تاب آورد و با تمام محدودیتها و ترسهایش، ستون زندگی و حمایت همسر و خانواده بود. این کتاب تصویری زنانه، واقعی و تکاندهنده از قهرمانی زنانی ارائه میدهد که پشت صحنه جنگ، بدون اسلحه و با صبر و وفاداری، جبههای دیگر را میسازند. تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر این کتاب ۲۸ آبانماه ۱۴۰۴ و در ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها و هفته کتاب، توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد. به همین مناسبت بخش «ریحانه» رسانه KHAMENEI.IR در ادامه به معرفی اقدامات شخصیت زن قهرمان این اثر، یعنی فرحناز رسولی میپردازد. اولین خواستگارم که گفت بخش بزرگی از کارش در شهرهای دیگر است و باید مدام در رفت و آمد باشد، گل از گلم شکفت. زمان ما خبری از جنگ نبود ولی آرزوی همسر رزمنده و بعدتر، شهدا بودن، بخشی از فانتزیهایمان را دربارهی ازدواج شکل میداد. آن ازدواج که سر نگرفت اما بعدها فهمیدم من کجا تحمل این جور زندگی کردن را دارم؟! بعدها که میگویم، دقیقاً منظورم بعد از خواندن کتابهایی شبیه این کتاب است؛ «همسفر آتش و برف». شاید تا حالا کتابهایی درباره زندگی شهدا و همسرانشان خوانده باشید؛ اما این کتاب با باقی آثار مشابه خودش فرقهای زیادی دارد. از فرم جدید و خاصش گرفته، تا تصویری که از زندگی یک فرمانده شهید به مخاطب میدهد. خانواده آقای فرمانده سعید قهاریسعید فرماندهی بسیج همدان، جانشینی فرماندهی سپاه همدان، فرماندهی سپاه نهاوند و فرماندهی سپاه سنقر و سپس فرماندهی سپاه پاوه، فقط یک گوشه از مسیر مسئولیتهای نظامی شهید قهاریسعید است. افرادی که یک شخصیت نظامی در اطرافشان دیده باشند، میدانند وابسته به هر مسئولیت، محل خدمت آن شخص تغییر میکند؛ و خانمها بهتر از هرکسی میدانند این مسئله یعنی چه! یعنی با هر تغییر مسئولیت، باید خانه و زندگی را در چند جعبه جا بدهی و بگذاری پشت کامیون و دست بچهها را بگیری و بروی یک شهر جدید. تازه، فقط جابجایی وسایل که نیست. مدرسه و درس بچهها، رابطهای که با همسایهها و دوستان ساختی، خاطراتی که روی در و دیوار خانه جا گذاشتی و وطنی که داشتی به آن خو میگرفتی را باید رها کنی. این سبک زندگی خانم فرحناز رسولی بود. چیزی که از ابتدای زندگی مشترک، انتظارش را میکشید و حتی در خواستگاری هم دربارهاش صحبت کرده بود. حتی روزهای اول پس از عروسی، بدون وسایلی که هر تازه عروسی با خودش به خانه شوهر میبرد، زندگی در غربت را آغاز کرد. دور از خانواده، دور از شوهر و تنهای تنها. روانشناسان میگویند برای ساخت هر عادتی، ۲۱ روز یا دست بالا ۴۰ روز زمان لازم است. اما سالهای سال زندگی به این شکل، تلخی تنهایی را برای فرحناز کم نکرد. غربت برای او فقط دوری از پدرش نبود. زندگی در خانههای جورواجور و شهرهای مرزی، آن هم تک و تنها و بدون همسر، روایت جدیدی از غربت بود. زنها خوب میدانند که تحمل کردن یعنی چه. تحمل تنهایی، بیکسی، نداشتن مردی در خانه و حتی تحمل بیماری و درد و دسترسی نداشتن به پزشک. حتی تحمل اینکه یک روز صبح مرد خانهات، بعد از مدتها، بیاید خانه و تو بگویی حالا که آمدی، دوتا نان داغ بگیر تا با هم صبحانه بخوریم. اما پی نان رفتن همان و برگشتن بعد از دو ماه، همان! «ولی آخه تا کی باید اینهمه تنهایی رو تحمل کنم؟» این پرسش فرحنازخانم بود، که پاسخش را در زندگی عاشقانهاش با فرمانده قهاریسعید داد. مهمترین ویژگی کتاب، همین واقعی بودن شخصیتهاست. همینکه تصویر بدون سانسوری از همسر شهید و فرماندهی سپاه نشان میدهد. کسی که در اولین مواجهه با همسر آیندهاش تصور میکند با یک آدم ویژه طرف است «فکر میکردم فرمانده سپاه آدم چهارشانه و قوی است که از درد فریاد نمیزند» اما کمی بعد فانتزیهایش بههم میریزد «جوانی لاغر بود که از شدت درد فریاد میزد و کسی نمیتوانست آرامش کند!» حتی تصویر همسر شهید را هم، یک زن صبور و نشکن نشان نمیدهد. بله، خانم فرحناز رسولی خیلی صبور است، توکل میکند، تنهاییها را تاب میآورد. اما غُر هم میزند، از ترسهایش میگوید اما دست آخر، میگوید: «ما زنهای شهدا، جانبازهای گمنام این جنگ هستیم.» و در حقیقت راست میگوید. سُرخوردن از روی واژهها از لحظهای که کتاب را توی دست گرفتم، فقط کارهای واجب، مثل تغییر ساعت شبانه روز و غذارسانی به اهل خانه توانست آن را از من جدا کند. جملات روان و ساده، شیوه بیان دوست داشتنی و گرم و انتخاب فرم جدید هر مخاطبی را پای کتاب میخکوب میکرد. «همسفر آتش و برف» ۴۰ فصل دارد که ابتدای هر کدام، با یک خودگویی از ذهن خانم فرحناز رسولی شروع میشود و در ادامه بخش دیگری از زندگی مشترک شهید و همسرش را نشان میدهد. گرچه مخاطب از ابتدا میداند با چه اثری روبهروست و در پایان چه اتفاقی قرار است بیافتد؛ اما باز هم کشش اتفاقات کتاب و زندگی همسر شهید آنقدر بالاست که نمیتوان از هر فصل کتاب سرسری گذشت. لحن و زبان راوی یعنی همسر شهید به خوبی حفظ شده؛ مثلا اصطلاحاتی چون «فلانی ساق و سالم بود» روایت را شیرین میکرد. با این حال، نقدهایی هم میتوان به کتاب داشت که اگر نبودند، حتماً مخاطب لذت بیشتری از این روایت داستانی میبرد. مثلاً در دو جای کتاب به نظر رسید که نویسنده، صرفاً به پیادهسازی شنیدههایش از همسر شهید بسنده کرده است. در دو قسمت، عباراتی دیده میشود که مشخص است همسر شهید به عنوان راوی، با اشاره به اولین اشیای دم دست توضیح داده است. مثلا در بخشی میگوید: «اندازه همین پارچ آب بود.» و در متن داستانی، واژه همین معنایی ندارد. مورد دیگری هم که میشد دقت بیشتری در آن داشت، انتخاب منظمتر بخشهای زندگی شهید بود. فصلهای کتاب عموماًً طبق تاریخ جلو میروند و شاکله زندگی شهید و همسرش را نشان میدهند؛ اما در چند بخش این ترتیب زمانی وقایع بههم ریخته میشود و ممکن است ذهن مخاطب را آشفته کند. رمان مستند یعنی چه؟ در پایان کتاب نویسنده درباره فرم جدیدی که برای نوشتن داستان در نظر گرفته، نوشته است. او «رمان مستند» را برای نوشتن کتاب «همسفر آتش و برف» در نظر گرفته است و آن را نامی برای انواع نوشتههای این چنینی میداند. همانطور که نویسنده میگوید، سالها کتابهایی را از این قبیل که به بیان زندگینامه اشخاص و یا رویدادها میپرداختند، تحت عنوانهایی چون خاطره، تاریخ شفاهی، زندگینامه شهدا و... میشناختیم. صد البته که هیچکدام این عناوین برای بیان آنچه تدوین شده، کافی نبود. حتی گاهی این نامگذاریهای پراکنده، نویسنده را هم در نوشتن اثر سردرگم میکرد. چرا که داستان با ناداستان متفاوت است و حوزه اختیارات نویسنده در هرکدام، باعث تغییر سبک نوشته او میشود. اما مستند داستانی میتواند نقطه اتصال این دو حوزه در نظر گرفته شود و نویسنده را هم در تخیل و نوشتن آزاد میگذارد. به نظر میرسد این کتاب و دیدگاهی که نویسندهاش برای نوشتن خاطراتی از زنان ایرانی پیش روی ما گذاشته، شروع تحول در کتابهای شهدایی باشد. 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=61790 #ديگران__يادداشت0 Comentários 0 Compartilhamentos 261 Visualizações 0 AnteriorFaça o login para curtir, compartilhar e comentar! -
گزارشی از کتاب «تب ناتمام»
تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «تب ناتمام» ۲۸ آبانماه در «رویداد ملی قهرمان» توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد.
در این گزارش در گفتوگو با خانواده و نزدیکان شهید حسین دخانچی، خاطرات دوران جنگ این شهید و سختیهای مراقبت از فرزند جانباز قطع نخاع گردنی توسط مادر ایشان به تصویر کشیده شده است.
منبع: https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61803
#فيلم📰 گزارشی از کتاب «تب ناتمام» تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «تب ناتمام» ۲۸ آبانماه در «رویداد ملی قهرمان» توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد. در این گزارش در گفتوگو با خانواده و نزدیکان شهید حسین دخانچی، خاطرات دوران جنگ این شهید و سختیهای مراقبت از فرزند جانباز قطع نخاع گردنی توسط مادر ایشان به تصویر کشیده شده است. 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61803 #فيلم0 Comentários 0 Compartilhamentos 150 Visualizações 0 Anterior -
روایت تصویری از کتاب «خانوم ماه»
«خانوم ماه» یکی از کتابهایی است که تقریظ رهبر انقلاب بر آن ۲۸ آبانماه در رویداد ملّی قهرمان و بیست و یکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت منتشر میشود.
در این روایت در گفتوگو با خانواده و نزدیکان شهید سلطانی به روابط خانوادگی، خاطرات جنگ و ابعاد شخصیتی این شهید پرداخته شده است.
منبع: https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61804
#فيلم📰 روایت تصویری از کتاب «خانوم ماه» «خانوم ماه» یکی از کتابهایی است که تقریظ رهبر انقلاب بر آن ۲۸ آبانماه در رویداد ملّی قهرمان و بیست و یکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت منتشر میشود. در این روایت در گفتوگو با خانواده و نزدیکان شهید سلطانی به روابط خانوادگی، خاطرات جنگ و ابعاد شخصیتی این شهید پرداخته شده است. 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61804 #فيلم0 Comentários 0 Compartilhamentos 150 Visualizações 0 Anterior -
گزارشی از کتاب «همسفر آتش و برف»
تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «همسفر آتش و برف» ۲۸ آبانماه در «رویداد ملی قهرمان» توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد.
در این گزارش به داستان زندگی و مجاهدتهای سردار شهید حاج سعید قهاری اشاره شده است.
منبع: https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61805
#فيلم📰 گزارشی از کتاب «همسفر آتش و برف» تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «همسفر آتش و برف» ۲۸ آبانماه در «رویداد ملی قهرمان» توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد. در این گزارش به داستان زندگی و مجاهدتهای سردار شهید حاج سعید قهاری اشاره شده است. 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61805 #فيلم0 Comentários 0 Compartilhamentos 117 Visualizações 0 Anterior -
طرح آمریکا برای اداره غزه و ۵ تهدید بزرگ
در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید سعید قرهداغی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاه
سرمقاله
طرح آمریکا برای اداره غزه و ۵ تهدید بزرگ
اعضای شورای امنیت سازمان ملل به پیشنویس قطعنامه آمریکا دربارهی غزه رأی مثبت دادند. این قطعنامه چارچوبی برای ادارهی غزه در مرحله پساجنگ ارائه میدهد؛ چارچوبی که شامل سه رکن اصلی «شورای صلح»، «نیروی بینالمللی ثبات» و «برنامه بازسازی تحت نظارت نهادهای خارجی» است.
گروه حماس و جهاد اسلامی مخالفت خود را با این طرح اعلام کرده و آن را قیمومیت بینالمللی بر غزه دانستهاند. حتی نماینده روسیه در سازمان ملل نیز نحوه تصویب این سند را فریبکارانه دانسته و نسبت به پیامدهای آن هشدار داده است.
در این طرح «شورای صلح» اختیار تصمیمگیری درباره بازسازی، مدیریت کمکها و نظارت بر اصلاحات نهادی را بر عهده میگیرد و از نظر سیاسی بالاترین مرجع اداره غزه در سالهای انتقالی خواهد بود. ریاست این شورا بهطور نمادین به رئیسجمهور آمریکا سپرده شده و مأموریت آن تا پایان سال ۲۰۲۷ تعیین شده است.
در کنار این، «نیروی بینالمللی ثبات» با مأموریت خلع سلاح گروههای مسلح، تأمین امنیت گذرگاهها، آموزش نیروهای پلیس فلسطینی و ایجاد «مناطق امن» وارد غزه میشود.
بخش اقتصادی طرح نیز شامل ایجاد صندوق بازسازی است که تحت نظارت بانک جهانی و اهداکنندگان بینالمللی عمل میکند. این صندوق قرار است توزیع بودجهها، تعیین اولویتهای بازسازی و نظارت بر اجرای پروژهها را مدیریت کند، به این معنا که منابع مالی غزه از کنترل نهادهای فلسطینی خارج میشود.
در ظاهر این طرح با زبان «ثبات»، «بازسازی» و «حمایت انسانی» نوشته شده، اما در عمل حامل پیامدهایی است که نگرانیهای جدی برای مردم غزه ایجاد میکند.
بزرگترین تهدید این طرح، سلب حاکمیت مردم غزه بر سرنوشت خود است. واگذاری مدیریت اداری، اقتصادی و امنیتی به یک شورای بینالمللی، عملاً غزه را به منطقهای تحت «قیمومیت» تبدیل میکند بدون آنکه مردم در روند تصمیمگیری نقش واقعی داشته باشند. این وضعیت، خطر تکرار همان الگوهای تاریخی را دارد که در آنها قدرتهای خارجی سرنوشت جوامع بحرانزده را تعیین کردهاند و نتیجه، نه ثبات بلکه وابستگی و بیثباتی بوده است.
تهدید دوم، خواب خلع سلاح گروههای مقاومت است. این اقدام موازنه قدرت را در برابر اسرائیل بهطور اساسی تضعیف میکند و مردم غزه را در برابر هرگونه تجاوز یا فشار نظامی آینده بیپناه میگذارد. از دید بسیاری از فلسطینیها، طرح آمریکا تلاش میکند امنیت را از نگاه اسرائیل و نه از منظر مردم غزه تعریف کند. خلع سلاح در شرایطی مطرح شده که هیچ تضمینی برای پایان اشغال، توقف حملات یا به رسمیت شناختن حقوق ملی فلسطینیها وجود ندارد.
تهدید سوم، مدیریت خارجی منابع مالی و روند بازسازی است. وقتی بانک جهانی و اهداکنندگان خارجی تعیین میکنند چه چیزی بازسازی شود و چه پروژههایی اولویت دارند، نیازهای واقعی مردم کنار گذاشته میشود و اولویتها تحت تأثیر ملاحظات سیاسی قرار میگیرد. همین موضوع خطر تبدیل بازسازی به ابزار فشار سیاسی را ایجاد میکند.
تهدید چهارم، احتمال طولانیشدن حضور نیروهای خارجی است. خروج این نیروها به «پیشرفت» در اصلاحات مشروط شده، معیاری مبهم که میتواند سالها حضور خارجی را توجیه کند.
تهدید پنجم این است که تشکیل کشور فلسطین در طرح آمریکا مبهم و فاقد جدول زمانی روشن است و هیچ تضمین حاکمیتی ندارد.
در کل این طرح به دنبال آن است که شکستهای اسرائیل در میدان نبرد با مردم غزه را از طریق سیاسی و یک نیروی بینالمللی محقق کند.
منبع: https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=61808
#ديگران__گزارش📰 طرح آمریکا برای اداره غزه و ۵ تهدید بزرگ در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند. «صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها. صد و پنجاهمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید سعید قرهداغی تقدیم شده است. این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد. دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاه سرمقاله طرح آمریکا برای اداره غزه و ۵ تهدید بزرگ اعضای شورای امنیت سازمان ملل به پیشنویس قطعنامه آمریکا دربارهی غزه رأی مثبت دادند. این قطعنامه چارچوبی برای ادارهی غزه در مرحله پساجنگ ارائه میدهد؛ چارچوبی که شامل سه رکن اصلی «شورای صلح»، «نیروی بینالمللی ثبات» و «برنامه بازسازی تحت نظارت نهادهای خارجی» است. گروه حماس و جهاد اسلامی مخالفت خود را با این طرح اعلام کرده و آن را قیمومیت بینالمللی بر غزه دانستهاند. حتی نماینده روسیه در سازمان ملل نیز نحوه تصویب این سند را فریبکارانه دانسته و نسبت به پیامدهای آن هشدار داده است. در این طرح «شورای صلح» اختیار تصمیمگیری درباره بازسازی، مدیریت کمکها و نظارت بر اصلاحات نهادی را بر عهده میگیرد و از نظر سیاسی بالاترین مرجع اداره غزه در سالهای انتقالی خواهد بود. ریاست این شورا بهطور نمادین به رئیسجمهور آمریکا سپرده شده و مأموریت آن تا پایان سال ۲۰۲۷ تعیین شده است. در کنار این، «نیروی بینالمللی ثبات» با مأموریت خلع سلاح گروههای مسلح، تأمین امنیت گذرگاهها، آموزش نیروهای پلیس فلسطینی و ایجاد «مناطق امن» وارد غزه میشود. بخش اقتصادی طرح نیز شامل ایجاد صندوق بازسازی است که تحت نظارت بانک جهانی و اهداکنندگان بینالمللی عمل میکند. این صندوق قرار است توزیع بودجهها، تعیین اولویتهای بازسازی و نظارت بر اجرای پروژهها را مدیریت کند، به این معنا که منابع مالی غزه از کنترل نهادهای فلسطینی خارج میشود. در ظاهر این طرح با زبان «ثبات»، «بازسازی» و «حمایت انسانی» نوشته شده، اما در عمل حامل پیامدهایی است که نگرانیهای جدی برای مردم غزه ایجاد میکند. بزرگترین تهدید این طرح، سلب حاکمیت مردم غزه بر سرنوشت خود است. واگذاری مدیریت اداری، اقتصادی و امنیتی به یک شورای بینالمللی، عملاً غزه را به منطقهای تحت «قیمومیت» تبدیل میکند بدون آنکه مردم در روند تصمیمگیری نقش واقعی داشته باشند. این وضعیت، خطر تکرار همان الگوهای تاریخی را دارد که در آنها قدرتهای خارجی سرنوشت جوامع بحرانزده را تعیین کردهاند و نتیجه، نه ثبات بلکه وابستگی و بیثباتی بوده است. تهدید دوم، خواب خلع سلاح گروههای مقاومت است. این اقدام موازنه قدرت را در برابر اسرائیل بهطور اساسی تضعیف میکند و مردم غزه را در برابر هرگونه تجاوز یا فشار نظامی آینده بیپناه میگذارد. از دید بسیاری از فلسطینیها، طرح آمریکا تلاش میکند امنیت را از نگاه اسرائیل و نه از منظر مردم غزه تعریف کند. خلع سلاح در شرایطی مطرح شده که هیچ تضمینی برای پایان اشغال، توقف حملات یا به رسمیت شناختن حقوق ملی فلسطینیها وجود ندارد. تهدید سوم، مدیریت خارجی منابع مالی و روند بازسازی است. وقتی بانک جهانی و اهداکنندگان خارجی تعیین میکنند چه چیزی بازسازی شود و چه پروژههایی اولویت دارند، نیازهای واقعی مردم کنار گذاشته میشود و اولویتها تحت تأثیر ملاحظات سیاسی قرار میگیرد. همین موضوع خطر تبدیل بازسازی به ابزار فشار سیاسی را ایجاد میکند. تهدید چهارم، احتمال طولانیشدن حضور نیروهای خارجی است. خروج این نیروها به «پیشرفت» در اصلاحات مشروط شده، معیاری مبهم که میتواند سالها حضور خارجی را توجیه کند. تهدید پنجم این است که تشکیل کشور فلسطین در طرح آمریکا مبهم و فاقد جدول زمانی روشن است و هیچ تضمین حاکمیتی ندارد. در کل این طرح به دنبال آن است که شکستهای اسرائیل در میدان نبرد با مردم غزه را از طریق سیاسی و یک نیروی بینالمللی محقق کند. 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=61808 #ديگران__گزارش0 Comentários 0 Compartilhamentos 331 Visualizações 0 Anterior -
بیستویکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت
بیست و یکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت و «رویداد ملّی قهرمان» همزمان با انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر سه کتاب «تب ناتمام»، «همسفر آتش و برف» و «خانومْ ماه» امروز چهارشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۴، در تالار وحدت تهران و همزمان در ۶۰ نقطه کشور برگزار شد.
منبع: https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61817
#فيلم📰 بیستویکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت بیست و یکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت و «رویداد ملّی قهرمان» همزمان با انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر سه کتاب «تب ناتمام»، «همسفر آتش و برف» و «خانومْ ماه» امروز چهارشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۴، در تالار وحدت تهران و همزمان در ۶۰ نقطه کشور برگزار شد. 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61817 #فيلم0 Comentários 0 Compartilhamentos 136 Visualizações 0 Anterior -
عکس / بیست و یکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت
منبع: https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=61820
#عکس📰 عکس / بیست و یکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=61820 #عکس0 Comentários 0 Compartilhamentos 27 Visualizações 0 Anterior -
روایت کامل دفاع مقدس با شنیدن صدای زنان امکانپذیر است
۲۵ سال پیش، دیدن یک تصویر گذرا از چهره آرام یک جانباز قطع نخاعی بذر یک اثر در حوزه ادبیات مقاومت را در ذهن یک نویسنده کاشت. تصویری که آنقدر ماندگار بود که باعث شد بعد از شهادت آن جانباز، خانم زهرا حسینی مهرآبادی بعد از سالها جستوجو، دهها ساعت مصاحبه و نگارش «تب ناتمام» را با همراهی همسر و مادر شهید انجام دهد. کتابی که اخیرا تقریظ رهبر معظم انقلاب بر آن رونمایی میشود.
بخش کتاب رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت به گفتوگو با خانم زهرا حسینی مهرآبادی، نویسنده کتاب «تب ناتمام» پرداخته است.
خودتان برای مرتبه اول چطور با سوژه آشنا شدید؟
همه چیز از یک روز جمعه در سال ۱۳۷۹ شروع شد. از یک روز معمولی که من از تلویزیونی که بیجهت روشن بود شهید دخانچی را به طور خیلی اتفاقی دیدم. ایشان آن زمان هنوز به شهادت نرسیده و در زمره جانبازان قطع نخاع از گردن بودند. در اولین مواجهه، سؤالات متعددی پیرامون شرایط زندگی ایشان، مشکلات و محدودیتهایی که با آن مواجه بودند و مراقبتهایی که نیاز داشتند برایم مطرح شد. در این میان، چیزی که بیش از همه ذهنم را درگیر کرد، آرامشی بود که در چهره ایشان میدیدم. آرامششان تصنعی نبود. اینطور نبود که لبخند روی لبشان به ملاحظه دوربین باشد. آرامششان از عمق وجود برمیآمد. اینکه انسانی با آن شرایط، تا این حد آرام باشد و با وجود تمام سختیها لبخند بزند؛ به قدری برایم تعجبآور بود که باعث شد تا مدتها اسم و چهره ایشان در ذهنم باقی بماند.
با توجه به شرایط خاصی که داشتند، مطمئن بودم داستان زندگیشان جذاب و متفاوت خواهد بود؛ لذا از اسفند سال ۱۳۸۰ که خبر شهادت ایشان را شنیدم، خیلی منتظر بودم تا نویسندهای به سراغ مادر یا همسر این شهید بزرگوار برود و داستان زندگی شان را قلم بزند که متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد.
از سال ۹۴ که قلم به دست گرفتم و وارد حوزه نگارش شدم، تصمیم داشتم سراغ این شهید بروم. سال ۹۷ بالاخره تصمیمم را عملی کردم و با همسر شهید ارتباط گرفتم. ایشان با بزرگواری تمام، بنده را به سمت مادر شهید سوق دادند و فرمودند: «اگر من ۴ سال از آقای دخانچی پرستاری کردهام، مادرشان ۱۳ سال این بار را به دوش کشیدهاند، اولویتی هم اگر باشد، با ایشان است.» این مسئله باعث اتفاق مبارکی شد. چون بیان روایت از زبان مادر موجب میشد زوایای بیشتری از زندگی شهید، از کودکی تا مجروحیت و شهادت، بیان شود و چهره کاملتری از ایشان به خواننده ارائه گردد. حُسن بزرگترش این بود که میتوانستم بستری را که شهید دخانچی در آن تربیت شده بودند را هم ذکر کنم.
از گردآوری اطلاعات و جزئیات برای نگارش کتاب بگویید. دقیقاً کار از چه زمانی آغاز شد و چطور این مسیر را طی کردید؟
از سال ۹۷ مصاحبهها را شروع کردم. هفتهای دوبار به نزد مادر شهید میرفتم و از زندگی و خاطراتشان میپرسیدم. از آنجا که بنا داشتم مشکلات یک قطع نخاع از گردن را از زوایای محتلف مورد بررسی قرار دهم، در جزئیترین مسائل هم ورود میکردم، مادر شهید هم با صبوری کامل، سوالات ریز و درشتم را پاسخ میدادند. مصاحبهها یک سال به طول انجامید. علاوه بر هشتاد ساعت مصاحبه با مادر، دو جلسه با آقای علی دخانچی برادر شهید و سه جلسه نیز با همسر شهید مصاحبه گرفتم. بعد از همراهی و همکاری بیدریغ خانواده شهید و اتمام مصاحبهها، قلم به دست گرفتم و مشغول نوشتن شدم. نگارش کتاب دو سال زمان برد. علتش هم این بود که میخواستم کتابی شایسته و درخور شهید دخانچی، خانواده بزرگوارشان و مردم عزیز کشورم ارائه کنم. کتابی که بتواند عمق رنج این خانواده و از آن مهمتر، عظمت این شهید و خانوادهاش را به شیواترین و تاثیرگذارترین شکل ممکن به مخاطب انتقال دهد. تمام ایام نگارش کتاب برای من شیرین بود. در تمام این مدت، خودم را با خانوادهای همیشه همراه، پرمحبت و صبور همنشین میدیدم که ۱۷ سال با جان و دل از جانباز روی تختشان مراقبت کردند و همین نوشتن را برایم لذتبخش میکرد.
در ابتدا بنا داشتم در خلال روایت مادر، بخشهایی از زندگی مشترک شهید و همسرشان را هم ذکر کنم؛ اما طی مصاحبههایی که با خانم نیکوصحبت داشتم، متوجه عشق عمیق، افسانهای و متفاوت ایشان و شهید شدم. عشقی الهی و مافوق تصور که حیف بود ناقص و در ضمن روایت مادر به نگارش دربیاید. از این رو تصمیم گرفتم به توفیق الهی، در کتابی مجزا روایت همسر شهید دخانچی را نیز به رشته تحریر درآورم.
تا الان چه بازخوردهایی از کتاب داشتهاید؟
الحمدلله کتاب توانسته دیواری که گاهی بین نسل جوان و دفاع مقدس کشیده شده است را بردارد و با مخاطب جوان و نوجوان ارتباط برقرار کند. علّت موفقیت کتاب در حس و کشش عاطفی است که برای مخاطب ایجاد کرده. بسیاری از خوانندگان حتی کسانی که پیشینه مذهبی نداشتند، با مادر شهید همذات پنداری کرده بودند. بسیاری معتقد بودند این کتاب زوایای جدیدی از جنگ را برای آنها باز کرده، زوایایی که بعد از چهل سال از اتمام جنگ هنوز برای آنها باز نشده بود. خیلی از خوانندگان تأکید داشتند که این کتاب نوع نگاهشان را به رنج، شادی، مشکلات و در یک کلام به زندگی تغییر داده.
بازخوردهایی که تا الان به بنده رسیده، نشان میدهد که کتاب توانسته مخاطب را به درون زندگی یک جانباز قطع نخاع از گردن ببرد و درک ملموسی از شرایط چنین افرادی را به آنها ارائه کند. در یک کلام میتوانم بگویم، بازخوردها عموما مثبت بوده. کتاب توانسته هم مخاطب عام را راضی کند و هم توجه مخاطبین خاص را جلب نماید که برای یک نویسنده، این بهترین اتفاق ممکن است.
برای نگارش کتاب چه اصول و ملاحظاتی را مد نظر قرار دادید که سعی کنید اثر و متن کتاب را در آن چارچوب جلو ببرید؟
هدف بنده از تألیف این کتاب، نه خلق یک سند خشک تاریخی بوده و نه خلق یک داستان تخیلی محض. بر همین اساس، از همان ابتدا اصل «تخطیناپذیری از هسته اصلی روایت» را مدنظر قرار دادم. بر اساس این شاخص که واقعاً برایم مهم بود، سعی کردم هیچ ماجرا و اتفاقی را به دروغ در کتاب روایت نکنم. برای شخصیتهای داستان از شهید گرفته تا پدر و مادر و برادرانشان هیچ عمل خلاف واقعیتی را ثبت نکردم. به هیچ عنوان این بنا را نداشتم که برای تحریک احساسات خواننده، حتی مطلبی را به دروغ ذکر کنم. به جد عرض میکنم که هر اتفاقی که در این کتاب ذکر شده، در خارج رخ داده است.
در کنار تعهدم به ثبت واقعیت، این دغدغه را نیز داشتم که وقایع را با قلمی شیوا و روان و تاثیرگذار بنویسم تا برای خواننده جذّاب باشد. همچنین در صحنههایی که مادر شهید تنها اصل ماجرا را به یاد داشتند و جزئیات را به خاطر نمیآوردند که بسیار هم نادر بود، در حد لزوم و بر اساس داشتهها، صحنه را توصیف میکردم تا تصویرسازی آن برای مخاطب راحتتر باشد. لذا اگر بخواهم در یک جمله پاسخ شما را بدهم، باید عرض کنم: من در این کتاب «دروغ» ننوشتهام؛ اما سعی کردهام «حقیقت» را به شیوهای «اثرگذار» روایت کنم.
بعد از سه دهه و قوت گرفتن جریان ادبیات پایداری، چه نقدهایی به آثار این حوزه دارید؟
با احترام به همه نویسندگان پیشکسوت و ایثارگرانی که روایتهایشان سنگ بنای ادبیات پایداری را گذاشته، باید عرض کنم مهمترین نقدهایی که به ادبیات دفاع مقدس وارد است را میتوان در چند بخش خلاصه کرد:
اول از نظر محتوایی و درونمایه. ادبیات ما، اغلب نیمهی تاریک وجود انسانها را در جنگ نادیده میگیرد. در بسیاری از آثار، شهدا به صورت فرشتهوار تصویر شدهاند. انسانهایی که هیچ ترس، تردید، خستگی، اختلاف نظر و تضاد درونی ندارند. این نگاه، اگرچه به قصد تکریم شهدا است، اما در نهایت از انسانِ واقعی فاصله میگیرد و شخصیتپردازی را ضعیف میکند. همچنین تکرار مداوم صحنههای پرشور فداکاری، بدون ارائه لایههای جدید معنایی، باعث «عادیشدن حماسه» و کاهش تأثیرگذاری آن بر نسل جدید شده است.
دوم از نظر زیباییشناختی و فرم. در بسیاری از آثار، پیام و محتوای ارزشی بر عناصر داستانی مانند پیرنگ، شخصیتپردازی، گفتوگو و زبان غالب شده که نتیجه آن، خلق آثاری شده که بیشتر شبیه «سند تاریخی روایی» هستند تا یک «اثر ادبیِ ماندگار». زبان بسیاری از آثار این حوزه، متاسفانه زبان شعار و گزارشهای رسمی است، نه زبان ادبی و تصویری که بتواند حس و حال صحنه را به مخاطب منتقل کند. دیالوگها نیز اغلب مصنوعی و بیروح هستند. زبان، فرم و دغدغههای این آثار اغلب برای مخاطب جوان امروزی جذابیت لازم را ندارد. آنها جنگ را نه یک واقعیت ملموس، که یک «تاریخ دور» میبینند و ادبیات ما نتوانسته این فاصله را پر کند. نتیجه همه اینها، گسست نسل جوان از ادبیات دفاع مقدس شده، به نحوی که این ادبیات با همه گستردگی، نتوانسته به خوبی بین تجربه نسل جنگ و نسل سوم و چهارم انقلاب پل بزند.
ادبیات دفاع مقدس برای زنده ماندن و تأثیرگذاری، باید از حالت «تاریخنگاری حماسی» صرف خارج شود و به سمت «انسانشناسی جنگ» حرکت کند. باید جسارت پرداختن به تمام زوایای تاریک و روشنِ رزمندگان در جنگ را پیدا کند. باید از شعارزدگی فاصله بگیرد و به تکنیکهای قدرتمند داستاننویسی جهانی مجهز شود. ما نیازمند آثاری هستیم که برای یک نوجوان اروپایی نیز، فارغ از هر پیشینه مذهبی و سیاسی، جذاب و تاثیرگذار باشد. این، بزرگترین وظیفه نویسندگان حوزه ادبیات پایداری است.
روایتهای زنانه چه تفاوتهایی با روایتهای مردانه دارند و چرا روایت جنگ نیاز به روایت زنانه دارد؟
جنگ، یک «واقعه» واحد است، اما «تجربهای» چندصدایی است. روایت مردانه، صدای میدان نبرد است؛ اما روایت زنانه، صدای جنگی است که به خانه آمده. این دو روایت، نه در تقابل، که در تکمیل یکدیگرند تا تصویری کامل از سالهای دفاع مقدس را برای نسل جوان ترسیم کنند.
عمده تفاوت روایتهای زنانه و مردانه از جنگ را میتوان در این موارد خلاصه کرد:
۱. روایتهای مردانه، عموماً بر «صحنه نبرد» متمرکز هستند: عملیات، شهادت، دلاوری، جغرافیای جنگی. این نوع روایتها، «خارج از خانه» را روایت میکنند. اما روایتهای زنانه، بر «اتفاقات زندگی روزمره» متمرکز هستند: انتظار، ترس از خبر شهادت، مدیریت خانه در غیاب مرد، تربیت فرزندان... این گونه روایتها، «جنگ درون خانه» را روایت میکنند.
۲. در روایت مردانه، قهرمانی اغلب «حماسی و آشکار» است: مثل حمله به دشمن، دلاوری در میدان نبرد؛ اما در روایت زنانه، قهرمانی اغلب «دراماتیک و خاموش» است: مانند تحمل سالها تنهایی، پایداری در برابر فشارهای اقتصادی و عاطفی، بزرگ کردن فرزندان، پرستاری از مجروحین جنگی و... این، نوع قهرمانی، «فرسایشی» است.
۳. در روایتهای مردانه، اغلب درگیری اصلی حول محور «پذیرش مرگ» و غلبه بر ترس از آن است؛ اما در روایتهای زنانه، درگیری اصلی حول محور «تلاش برای حفظ زندگی» میچرخد.
درخصوص این که چرا جنگ، نیاز به روایت زنانه دارد؟ باید عرض کنم جنگ فقط در میدان نبرد رخ نداده. بیش از نیمی از جامعه ما (زنان) در پشت جبهه، جنگ خودشان را تجربه میکردند. بدون شنیدن صدای آنان، تاریخ جنگ، ناقص و یکبعدی روایت میشود. روایت زنانه، «مکمل» واقعه جنگ است. روایت مردانه و حماسی، در درازمدت ممکن است جنگ را به یک «اپیک قهرمانی» تقلیل دهد و رنج، مصیبت و ویرانیهای آن را کمرنگ کند. روایت زنانه، با تمرکز بر «رنج بازماندگان» و «تأثیر جنگ بر روان جامعه»، هرگز اجازه نمیدهد جنبه تراژیک و غمانگیز جنگ فراموش شود.
نکته دیگر اینکه تجربه «انتظار»، «عشق»، «ترس از دست دادن عزیز» و «تلاش برای حفظ خانه»، تجربههایی جهانیتر و ملموستر برای مخاطبان غیرایرانی و نسل جوان امروز هستند تا جزئیات یک عملیات نظامی. روایت زنانه، پلی عاطفی میزند تا نسلهای بعد بتوانند خود را به جای آن زنان بگذارند و آن دوران را درک کنند. روایتهای زنانه برای ایجاد ارتباط با نسلهای آینده قطعا و یقینا گزینههای بهتری هستند.
روایت زنانه، گنجینهای از عواطف، زاویهدیدهای تازه و زبانهای بدیع را به ادبیات جهاد و مقاومت اضافه کرده و به آن عمق، غنا و تنوع میبخشد. لذا به عنوان یک نویسنده، معتقدم که دفاع مقدس، زمانی به طور کامل روایت میشود که هم صدای شلیک تیر در خط مقدم را بشنویم، هم صدای گریه مادر در پشت جبهه را. هم شعله آتش را ببینیم، هم سایههای بلند آن بر دیوار خانهها را.
متشکرم از شما از اینکه در این گفتگو شرکت کردید.
منبع: https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=61819
#ديگران__گفتگو📰 روایت کامل دفاع مقدس با شنیدن صدای زنان امکانپذیر است ۲۵ سال پیش، دیدن یک تصویر گذرا از چهره آرام یک جانباز قطع نخاعی بذر یک اثر در حوزه ادبیات مقاومت را در ذهن یک نویسنده کاشت. تصویری که آنقدر ماندگار بود که باعث شد بعد از شهادت آن جانباز، خانم زهرا حسینی مهرآبادی بعد از سالها جستوجو، دهها ساعت مصاحبه و نگارش «تب ناتمام» را با همراهی همسر و مادر شهید انجام دهد. کتابی که اخیرا تقریظ رهبر معظم انقلاب بر آن رونمایی میشود. بخش کتاب رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت به گفتوگو با خانم زهرا حسینی مهرآبادی، نویسنده کتاب «تب ناتمام» پرداخته است. خودتان برای مرتبه اول چطور با سوژه آشنا شدید؟ همه چیز از یک روز جمعه در سال ۱۳۷۹ شروع شد. از یک روز معمولی که من از تلویزیونی که بیجهت روشن بود شهید دخانچی را به طور خیلی اتفاقی دیدم. ایشان آن زمان هنوز به شهادت نرسیده و در زمره جانبازان قطع نخاع از گردن بودند. در اولین مواجهه، سؤالات متعددی پیرامون شرایط زندگی ایشان، مشکلات و محدودیتهایی که با آن مواجه بودند و مراقبتهایی که نیاز داشتند برایم مطرح شد. در این میان، چیزی که بیش از همه ذهنم را درگیر کرد، آرامشی بود که در چهره ایشان میدیدم. آرامششان تصنعی نبود. اینطور نبود که لبخند روی لبشان به ملاحظه دوربین باشد. آرامششان از عمق وجود برمیآمد. اینکه انسانی با آن شرایط، تا این حد آرام باشد و با وجود تمام سختیها لبخند بزند؛ به قدری برایم تعجبآور بود که باعث شد تا مدتها اسم و چهره ایشان در ذهنم باقی بماند. با توجه به شرایط خاصی که داشتند، مطمئن بودم داستان زندگیشان جذاب و متفاوت خواهد بود؛ لذا از اسفند سال ۱۳۸۰ که خبر شهادت ایشان را شنیدم، خیلی منتظر بودم تا نویسندهای به سراغ مادر یا همسر این شهید بزرگوار برود و داستان زندگی شان را قلم بزند که متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد. از سال ۹۴ که قلم به دست گرفتم و وارد حوزه نگارش شدم، تصمیم داشتم سراغ این شهید بروم. سال ۹۷ بالاخره تصمیمم را عملی کردم و با همسر شهید ارتباط گرفتم. ایشان با بزرگواری تمام، بنده را به سمت مادر شهید سوق دادند و فرمودند: «اگر من ۴ سال از آقای دخانچی پرستاری کردهام، مادرشان ۱۳ سال این بار را به دوش کشیدهاند، اولویتی هم اگر باشد، با ایشان است.» این مسئله باعث اتفاق مبارکی شد. چون بیان روایت از زبان مادر موجب میشد زوایای بیشتری از زندگی شهید، از کودکی تا مجروحیت و شهادت، بیان شود و چهره کاملتری از ایشان به خواننده ارائه گردد. حُسن بزرگترش این بود که میتوانستم بستری را که شهید دخانچی در آن تربیت شده بودند را هم ذکر کنم. از گردآوری اطلاعات و جزئیات برای نگارش کتاب بگویید. دقیقاً کار از چه زمانی آغاز شد و چطور این مسیر را طی کردید؟ از سال ۹۷ مصاحبهها را شروع کردم. هفتهای دوبار به نزد مادر شهید میرفتم و از زندگی و خاطراتشان میپرسیدم. از آنجا که بنا داشتم مشکلات یک قطع نخاع از گردن را از زوایای محتلف مورد بررسی قرار دهم، در جزئیترین مسائل هم ورود میکردم، مادر شهید هم با صبوری کامل، سوالات ریز و درشتم را پاسخ میدادند. مصاحبهها یک سال به طول انجامید. علاوه بر هشتاد ساعت مصاحبه با مادر، دو جلسه با آقای علی دخانچی برادر شهید و سه جلسه نیز با همسر شهید مصاحبه گرفتم. بعد از همراهی و همکاری بیدریغ خانواده شهید و اتمام مصاحبهها، قلم به دست گرفتم و مشغول نوشتن شدم. نگارش کتاب دو سال زمان برد. علتش هم این بود که میخواستم کتابی شایسته و درخور شهید دخانچی، خانواده بزرگوارشان و مردم عزیز کشورم ارائه کنم. کتابی که بتواند عمق رنج این خانواده و از آن مهمتر، عظمت این شهید و خانوادهاش را به شیواترین و تاثیرگذارترین شکل ممکن به مخاطب انتقال دهد. تمام ایام نگارش کتاب برای من شیرین بود. در تمام این مدت، خودم را با خانوادهای همیشه همراه، پرمحبت و صبور همنشین میدیدم که ۱۷ سال با جان و دل از جانباز روی تختشان مراقبت کردند و همین نوشتن را برایم لذتبخش میکرد. در ابتدا بنا داشتم در خلال روایت مادر، بخشهایی از زندگی مشترک شهید و همسرشان را هم ذکر کنم؛ اما طی مصاحبههایی که با خانم نیکوصحبت داشتم، متوجه عشق عمیق، افسانهای و متفاوت ایشان و شهید شدم. عشقی الهی و مافوق تصور که حیف بود ناقص و در ضمن روایت مادر به نگارش دربیاید. از این رو تصمیم گرفتم به توفیق الهی، در کتابی مجزا روایت همسر شهید دخانچی را نیز به رشته تحریر درآورم. تا الان چه بازخوردهایی از کتاب داشتهاید؟ الحمدلله کتاب توانسته دیواری که گاهی بین نسل جوان و دفاع مقدس کشیده شده است را بردارد و با مخاطب جوان و نوجوان ارتباط برقرار کند. علّت موفقیت کتاب در حس و کشش عاطفی است که برای مخاطب ایجاد کرده. بسیاری از خوانندگان حتی کسانی که پیشینه مذهبی نداشتند، با مادر شهید همذات پنداری کرده بودند. بسیاری معتقد بودند این کتاب زوایای جدیدی از جنگ را برای آنها باز کرده، زوایایی که بعد از چهل سال از اتمام جنگ هنوز برای آنها باز نشده بود. خیلی از خوانندگان تأکید داشتند که این کتاب نوع نگاهشان را به رنج، شادی، مشکلات و در یک کلام به زندگی تغییر داده. بازخوردهایی که تا الان به بنده رسیده، نشان میدهد که کتاب توانسته مخاطب را به درون زندگی یک جانباز قطع نخاع از گردن ببرد و درک ملموسی از شرایط چنین افرادی را به آنها ارائه کند. در یک کلام میتوانم بگویم، بازخوردها عموما مثبت بوده. کتاب توانسته هم مخاطب عام را راضی کند و هم توجه مخاطبین خاص را جلب نماید که برای یک نویسنده، این بهترین اتفاق ممکن است. برای نگارش کتاب چه اصول و ملاحظاتی را مد نظر قرار دادید که سعی کنید اثر و متن کتاب را در آن چارچوب جلو ببرید؟ هدف بنده از تألیف این کتاب، نه خلق یک سند خشک تاریخی بوده و نه خلق یک داستان تخیلی محض. بر همین اساس، از همان ابتدا اصل «تخطیناپذیری از هسته اصلی روایت» را مدنظر قرار دادم. بر اساس این شاخص که واقعاً برایم مهم بود، سعی کردم هیچ ماجرا و اتفاقی را به دروغ در کتاب روایت نکنم. برای شخصیتهای داستان از شهید گرفته تا پدر و مادر و برادرانشان هیچ عمل خلاف واقعیتی را ثبت نکردم. به هیچ عنوان این بنا را نداشتم که برای تحریک احساسات خواننده، حتی مطلبی را به دروغ ذکر کنم. به جد عرض میکنم که هر اتفاقی که در این کتاب ذکر شده، در خارج رخ داده است. در کنار تعهدم به ثبت واقعیت، این دغدغه را نیز داشتم که وقایع را با قلمی شیوا و روان و تاثیرگذار بنویسم تا برای خواننده جذّاب باشد. همچنین در صحنههایی که مادر شهید تنها اصل ماجرا را به یاد داشتند و جزئیات را به خاطر نمیآوردند که بسیار هم نادر بود، در حد لزوم و بر اساس داشتهها، صحنه را توصیف میکردم تا تصویرسازی آن برای مخاطب راحتتر باشد. لذا اگر بخواهم در یک جمله پاسخ شما را بدهم، باید عرض کنم: من در این کتاب «دروغ» ننوشتهام؛ اما سعی کردهام «حقیقت» را به شیوهای «اثرگذار» روایت کنم. بعد از سه دهه و قوت گرفتن جریان ادبیات پایداری، چه نقدهایی به آثار این حوزه دارید؟ با احترام به همه نویسندگان پیشکسوت و ایثارگرانی که روایتهایشان سنگ بنای ادبیات پایداری را گذاشته، باید عرض کنم مهمترین نقدهایی که به ادبیات دفاع مقدس وارد است را میتوان در چند بخش خلاصه کرد: اول از نظر محتوایی و درونمایه. ادبیات ما، اغلب نیمهی تاریک وجود انسانها را در جنگ نادیده میگیرد. در بسیاری از آثار، شهدا به صورت فرشتهوار تصویر شدهاند. انسانهایی که هیچ ترس، تردید، خستگی، اختلاف نظر و تضاد درونی ندارند. این نگاه، اگرچه به قصد تکریم شهدا است، اما در نهایت از انسانِ واقعی فاصله میگیرد و شخصیتپردازی را ضعیف میکند. همچنین تکرار مداوم صحنههای پرشور فداکاری، بدون ارائه لایههای جدید معنایی، باعث «عادیشدن حماسه» و کاهش تأثیرگذاری آن بر نسل جدید شده است. دوم از نظر زیباییشناختی و فرم. در بسیاری از آثار، پیام و محتوای ارزشی بر عناصر داستانی مانند پیرنگ، شخصیتپردازی، گفتوگو و زبان غالب شده که نتیجه آن، خلق آثاری شده که بیشتر شبیه «سند تاریخی روایی» هستند تا یک «اثر ادبیِ ماندگار». زبان بسیاری از آثار این حوزه، متاسفانه زبان شعار و گزارشهای رسمی است، نه زبان ادبی و تصویری که بتواند حس و حال صحنه را به مخاطب منتقل کند. دیالوگها نیز اغلب مصنوعی و بیروح هستند. زبان، فرم و دغدغههای این آثار اغلب برای مخاطب جوان امروزی جذابیت لازم را ندارد. آنها جنگ را نه یک واقعیت ملموس، که یک «تاریخ دور» میبینند و ادبیات ما نتوانسته این فاصله را پر کند. نتیجه همه اینها، گسست نسل جوان از ادبیات دفاع مقدس شده، به نحوی که این ادبیات با همه گستردگی، نتوانسته به خوبی بین تجربه نسل جنگ و نسل سوم و چهارم انقلاب پل بزند. ادبیات دفاع مقدس برای زنده ماندن و تأثیرگذاری، باید از حالت «تاریخنگاری حماسی» صرف خارج شود و به سمت «انسانشناسی جنگ» حرکت کند. باید جسارت پرداختن به تمام زوایای تاریک و روشنِ رزمندگان در جنگ را پیدا کند. باید از شعارزدگی فاصله بگیرد و به تکنیکهای قدرتمند داستاننویسی جهانی مجهز شود. ما نیازمند آثاری هستیم که برای یک نوجوان اروپایی نیز، فارغ از هر پیشینه مذهبی و سیاسی، جذاب و تاثیرگذار باشد. این، بزرگترین وظیفه نویسندگان حوزه ادبیات پایداری است. روایتهای زنانه چه تفاوتهایی با روایتهای مردانه دارند و چرا روایت جنگ نیاز به روایت زنانه دارد؟ جنگ، یک «واقعه» واحد است، اما «تجربهای» چندصدایی است. روایت مردانه، صدای میدان نبرد است؛ اما روایت زنانه، صدای جنگی است که به خانه آمده. این دو روایت، نه در تقابل، که در تکمیل یکدیگرند تا تصویری کامل از سالهای دفاع مقدس را برای نسل جوان ترسیم کنند. عمده تفاوت روایتهای زنانه و مردانه از جنگ را میتوان در این موارد خلاصه کرد: ۱. روایتهای مردانه، عموماً بر «صحنه نبرد» متمرکز هستند: عملیات، شهادت، دلاوری، جغرافیای جنگی. این نوع روایتها، «خارج از خانه» را روایت میکنند. اما روایتهای زنانه، بر «اتفاقات زندگی روزمره» متمرکز هستند: انتظار، ترس از خبر شهادت، مدیریت خانه در غیاب مرد، تربیت فرزندان... این گونه روایتها، «جنگ درون خانه» را روایت میکنند. ۲. در روایت مردانه، قهرمانی اغلب «حماسی و آشکار» است: مثل حمله به دشمن، دلاوری در میدان نبرد؛ اما در روایت زنانه، قهرمانی اغلب «دراماتیک و خاموش» است: مانند تحمل سالها تنهایی، پایداری در برابر فشارهای اقتصادی و عاطفی، بزرگ کردن فرزندان، پرستاری از مجروحین جنگی و... این، نوع قهرمانی، «فرسایشی» است. ۳. در روایتهای مردانه، اغلب درگیری اصلی حول محور «پذیرش مرگ» و غلبه بر ترس از آن است؛ اما در روایتهای زنانه، درگیری اصلی حول محور «تلاش برای حفظ زندگی» میچرخد. درخصوص این که چرا جنگ، نیاز به روایت زنانه دارد؟ باید عرض کنم جنگ فقط در میدان نبرد رخ نداده. بیش از نیمی از جامعه ما (زنان) در پشت جبهه، جنگ خودشان را تجربه میکردند. بدون شنیدن صدای آنان، تاریخ جنگ، ناقص و یکبعدی روایت میشود. روایت زنانه، «مکمل» واقعه جنگ است. روایت مردانه و حماسی، در درازمدت ممکن است جنگ را به یک «اپیک قهرمانی» تقلیل دهد و رنج، مصیبت و ویرانیهای آن را کمرنگ کند. روایت زنانه، با تمرکز بر «رنج بازماندگان» و «تأثیر جنگ بر روان جامعه»، هرگز اجازه نمیدهد جنبه تراژیک و غمانگیز جنگ فراموش شود. نکته دیگر اینکه تجربه «انتظار»، «عشق»، «ترس از دست دادن عزیز» و «تلاش برای حفظ خانه»، تجربههایی جهانیتر و ملموستر برای مخاطبان غیرایرانی و نسل جوان امروز هستند تا جزئیات یک عملیات نظامی. روایت زنانه، پلی عاطفی میزند تا نسلهای بعد بتوانند خود را به جای آن زنان بگذارند و آن دوران را درک کنند. روایتهای زنانه برای ایجاد ارتباط با نسلهای آینده قطعا و یقینا گزینههای بهتری هستند. روایت زنانه، گنجینهای از عواطف، زاویهدیدهای تازه و زبانهای بدیع را به ادبیات جهاد و مقاومت اضافه کرده و به آن عمق، غنا و تنوع میبخشد. لذا به عنوان یک نویسنده، معتقدم که دفاع مقدس، زمانی به طور کامل روایت میشود که هم صدای شلیک تیر در خط مقدم را بشنویم، هم صدای گریه مادر در پشت جبهه را. هم شعله آتش را ببینیم، هم سایههای بلند آن بر دیوار خانهها را. متشکرم از شما از اینکه در این گفتگو شرکت کردید. 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=61819 #ديگران__گفتگو0 Comentários 0 Compartilhamentos 422 Visualizações 0 Anterior -
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تب ناتمام»
منبع: https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=61813
#عکس_پوستری📰 تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تب ناتمام» 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=61813 #عکس_پوستری0 Comentários 0 Compartilhamentos 26 Visualizações 0 Anterior -
نماهنگ | تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تب ناتمام»
همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها و هفته کتاب با هدف معرفی الگوهای واقعی و تبیین نقشآفرینیهای زنان قهرمان ایرانی و در قالب بیست و یکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «تب ناتمام»؛ روایت زندگی خانم شهلا منزوی مادر جانباز شهید حسین دخانچی، صبح امروز چهارشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۴ در تالار وحدت تهران منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
تصویر روشنی از درد و رنج جانگداز یک جانباز قطع نخاع و اندوه و تلاش بیپایان مادر صبور و پرتحمّل و دیگر کسانش در این کتاب ارائه شده است. به راوی و نویسنده باید آفرین گفت. سلام خدا بر حسین دخانچی شهید و بر مادر بردبار و داغدارش.
دی ۱۴۰۰
منبع: https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61816
#فيلم📰 نماهنگ | تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تب ناتمام» همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها و هفته کتاب با هدف معرفی الگوهای واقعی و تبیین نقشآفرینیهای زنان قهرمان ایرانی و در قالب بیست و یکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «تب ناتمام»؛ روایت زندگی خانم شهلا منزوی مادر جانباز شهید حسین دخانچی، صبح امروز چهارشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۴ در تالار وحدت تهران منتشر شد. متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است: بسم الله الرّحمن الرّحیم تصویر روشنی از درد و رنج جانگداز یک جانباز قطع نخاع و اندوه و تلاش بیپایان مادر صبور و پرتحمّل و دیگر کسانش در این کتاب ارائه شده است. به راوی و نویسنده باید آفرین گفت. سلام خدا بر حسین دخانچی شهید و بر مادر بردبار و داغدارش. دی ۱۴۰۰ 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=61816 #فيلم0 Comentários 0 Compartilhamentos 119 Visualizações 0 Anterior -
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تب ناتمام»
همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها و هفته کتاب با هدف معرفی الگوهای واقعی و تبیین نقشآفرینیهای زنان قهرمان ایرانی و در قالب بیست و یکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «تب ناتمام»؛ روایت زندگی خانم شهلا منزوی مادر جانباز شهید حسین دخانچی، صبح امروز چهارشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۴ در تالار وحدت تهران منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
تصویر روشنی از درد و رنج جانگداز یک جانباز قطع نخاع و اندوه و تلاش بیپایان مادر صبور و پرتحمّل و دیگر کسانش در این کتاب ارائه شده است. به راوی و نویسنده باید آفرین گفت. سلام خدا بر حسین دخانچی شهید و بر مادر بردبار و داغدارش.
دی ۱۴۰۰
منبع: https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=61810
#پیامها_و_نامهها📰 تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تب ناتمام» همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها و هفته کتاب با هدف معرفی الگوهای واقعی و تبیین نقشآفرینیهای زنان قهرمان ایرانی و در قالب بیست و یکمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «تب ناتمام»؛ روایت زندگی خانم شهلا منزوی مادر جانباز شهید حسین دخانچی، صبح امروز چهارشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۴ در تالار وحدت تهران منتشر شد. متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است: بسم الله الرّحمن الرّحیم تصویر روشنی از درد و رنج جانگداز یک جانباز قطع نخاع و اندوه و تلاش بیپایان مادر صبور و پرتحمّل و دیگر کسانش در این کتاب ارائه شده است. به راوی و نویسنده باید آفرین گفت. سلام خدا بر حسین دخانچی شهید و بر مادر بردبار و داغدارش. دی ۱۴۰۰ 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=61810 #پیامها_و_نامهها0 Comentários 0 Compartilhamentos 81 Visualizações 0 Anterior -
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «خانوم ماه»
منبع: https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=61811
#عکس_پوستری📰 تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «خانوم ماه» 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=61811 #عکس_پوستری0 Comentários 0 Compartilhamentos 24 Visualizações 0 Anterior
Mais stories