#سیره_شهید
زینب ها زیاد شدند!
حاج قاسم به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) ارادتی کامل داشت.
برش اول:
• اسم دخترم را گذاشته بودم آرشیدا. شهید حسین محرابی (همسر خواهر شوهرم) این اسم را برازنده دخترم که از سادات بود، نمی دانست. بعد از شهادتش وقتی این را فهمیدم، دنبال این بودم که یک اسم مناسب انتخاب کنم.
• یک بار که شهید سلیمانی خانه شهید محرابی، آنجا سر حرف را باز کردم و از ایشان خواستم اسمی را انتخاب کنند.
• حاج قاسم گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اسم زینب را برای دختر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) انتخاب کرد. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) هم به خاطر علاقه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) این اسم را گذاشت روی دخترش. شد زینب. شما هم همین اسم را بگذارید روی دخترتان.
• خم شد دخترم را که حالا زینب شده بود بوسید. چون اسم دختر بزرگ شهید محرابی هم زینب بود، خندید و گفت: زینب ها زیاد شدند.
• دست کرد توی جیبش و یک انگشتر داد بهم و گفت: هر وقت زینب بزرگ شد، بدید دستش بکنه.
برش دوم
• تکفیری ها رسیده بودند نزدیک حرم حضرت زینب (سلاماللهعلیها)؛ آن قدر که تیرهای کلاش به در و دیوار حرم می خورد.حاج قاسم تاب نداشت ببیند حرم حضرت زینب در خطر باشد.
• خودش کلاش به دست گرفت و آمد پا به پای بچه ها از حرم دفاع کرد. آنقدر ایستاد تا تیر خورد به دستش. هر چه اصرار کردیم برنگشت عقب. با همان دست مجروح کنار بچه ها و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) ایستاد.
کتاب سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی؛ صص۱۵۲ و ۱۱۷
زینب ها زیاد شدند!
حاج قاسم به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) ارادتی کامل داشت.
برش اول:
• اسم دخترم را گذاشته بودم آرشیدا. شهید حسین محرابی (همسر خواهر شوهرم) این اسم را برازنده دخترم که از سادات بود، نمی دانست. بعد از شهادتش وقتی این را فهمیدم، دنبال این بودم که یک اسم مناسب انتخاب کنم.
• یک بار که شهید سلیمانی خانه شهید محرابی، آنجا سر حرف را باز کردم و از ایشان خواستم اسمی را انتخاب کنند.
• حاج قاسم گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اسم زینب را برای دختر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) انتخاب کرد. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) هم به خاطر علاقه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) این اسم را گذاشت روی دخترش. شد زینب. شما هم همین اسم را بگذارید روی دخترتان.
• خم شد دخترم را که حالا زینب شده بود بوسید. چون اسم دختر بزرگ شهید محرابی هم زینب بود، خندید و گفت: زینب ها زیاد شدند.
• دست کرد توی جیبش و یک انگشتر داد بهم و گفت: هر وقت زینب بزرگ شد، بدید دستش بکنه.
برش دوم
• تکفیری ها رسیده بودند نزدیک حرم حضرت زینب (سلاماللهعلیها)؛ آن قدر که تیرهای کلاش به در و دیوار حرم می خورد.حاج قاسم تاب نداشت ببیند حرم حضرت زینب در خطر باشد.
• خودش کلاش به دست گرفت و آمد پا به پای بچه ها از حرم دفاع کرد. آنقدر ایستاد تا تیر خورد به دستش. هر چه اصرار کردیم برنگشت عقب. با همان دست مجروح کنار بچه ها و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) ایستاد.
کتاب سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی؛ صص۱۵۲ و ۱۱۷
#سیره_شهید
✨ زینب ها زیاد شدند!
🔰 حاج قاسم به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) ارادتی کامل داشت.
💠 برش اول:
• اسم دخترم را گذاشته بودم آرشیدا. شهید حسین محرابی (همسر خواهر شوهرم) این اسم را برازنده دخترم که از سادات بود، نمی دانست. بعد از شهادتش وقتی این را فهمیدم، دنبال این بودم که یک اسم مناسب انتخاب کنم.
• یک بار که شهید سلیمانی خانه شهید محرابی، آنجا سر حرف را باز کردم و از ایشان خواستم اسمی را انتخاب کنند.
• حاج قاسم گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اسم زینب را برای دختر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) انتخاب کرد. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) هم به خاطر علاقه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) این اسم را گذاشت روی دخترش. شد زینب. شما هم همین اسم را بگذارید روی دخترتان.
• خم شد دخترم را که حالا زینب شده بود بوسید. چون اسم دختر بزرگ شهید محرابی هم زینب بود، خندید و گفت: زینب ها زیاد شدند.
• دست کرد توی جیبش و یک انگشتر داد بهم و گفت: هر وقت زینب بزرگ شد، بدید دستش بکنه.
💠 برش دوم
• تکفیری ها رسیده بودند نزدیک حرم حضرت زینب (سلاماللهعلیها)؛ آن قدر که تیرهای کلاش به در و دیوار حرم می خورد.حاج قاسم تاب نداشت ببیند حرم حضرت زینب در خطر باشد.
• خودش کلاش به دست گرفت و آمد پا به پای بچه ها از حرم دفاع کرد. آنقدر ایستاد تا تیر خورد به دستش. هر چه اصرار کردیم برنگشت عقب. با همان دست مجروح کنار بچه ها و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) ایستاد.
📘 کتاب سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی؛ صص۱۵۲ و ۱۱۷
0 التعليقات
0 المشاركات
112 مشاهدة
0 معاينة