همسفر آتش و برف؛ زنی که بار جنگ را بر دوش کشید!


 «همسفر آتش و برف» روایت زن قهرمانی است که جنگ را نه در خط مقدم، بلکه در خانه، شهرهای مرزی و در دل تنهایی تجربه کرد. فرحناز رسولی، همسر فرمانده شهید سعید قهاری‌سعید، سال‌ها خانه و زندگی را با صبر، توکل و ایستادگی اداره کرد؛ جابه‌جایی‌های مکرر، تنهایی‌های طولانی و دشواری‌های روزمره را تاب آورد و با تمام محدودیت‌ها و ترس‌هایش، ستون زندگی و حمایت همسر و خانواده بود. این کتاب تصویری زنانه، واقعی و تکان‌دهنده از قهرمانی زنانی ارائه می‌دهد که پشت صحنه جنگ، بدون اسلحه و با صبر و وفاداری، جبهه‌ای دیگر را می‌سازند.
تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر این کتاب ۲۸ آبان‌ماه ۱۴۰۴ و در ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلام‌‌الله‌علیها و هفته کتاب، توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد. به همین مناسبت بخش «ریحانه» رسانه KHAMENEI.IR در ادامه به معرفی اقدامات شخصیت زن قهرمان این اثر، یعنی فرحناز رسولی می‌پردازد.

 اولین خواستگارم که گفت بخش بزرگی از کارش در شهرهای دیگر است و باید مدام در رفت و آمد باشد، گل از گلم شکفت. زمان ما خبری از جنگ نبود ولی آرزوی همسر رزمنده و بعدتر، شهدا بودن، بخشی از فانتزی‌هایمان را درباره‌ی ازدواج شکل می‌داد. آن ازدواج که سر نگرفت اما بعدها فهمیدم من کجا تحمل این جور زندگی کردن را دارم؟! بعدها که می‌گویم، دقیقاً منظورم بعد از خواندن کتاب‌هایی شبیه این کتاب است؛ «همسفر آتش و برف».

شاید تا حالا کتاب‌هایی درباره زندگی شهدا و همسرانشان خوانده باشید؛ اما این کتاب با باقی آثار مشابه خودش فرق‌های زیادی دارد. از فرم جدید و خاصش گرفته، تا تصویری که از زندگی یک فرمانده شهید به مخاطب می‌دهد.

 خانواده آقای فرمانده سعید قهاری‌سعید
فرماندهی بسیج همدان، جانشینی فرماندهی سپاه همدان، فرماندهی سپاه نهاوند و فرماندهی سپاه سنقر و سپس فرماندهی سپاه پاوه، فقط یک گوشه از مسیر مسئولیت‌های نظامی شهید قهاری‌سعید است. افرادی که یک شخصیت نظامی در اطرافشان دیده باشند، می‌دانند وابسته به هر مسئولیت، محل خدمت آن شخص تغییر می‌کند؛ و خانم‌ها بهتر از هرکسی می‌دانند این مسئله یعنی چه! یعنی با هر تغییر مسئولیت، باید خانه و زندگی را در چند جعبه جا بدهی و بگذاری پشت کامیون و دست بچه‌ها را بگیری و بروی یک شهر جدید. تازه، فقط جابجایی وسایل که نیست. مدرسه و درس بچه‌ها، رابطه‌ای که با همسایه‌ها و دوستان ساختی، خاطراتی که روی در و دیوار خانه جا گذاشتی و وطنی که داشتی به آن خو می‌گرفتی را باید رها کنی. این سبک زندگی خانم فرحناز رسولی بود. چیزی که از ابتدای زندگی مشترک، انتظارش را می‌کشید و حتی در خواستگاری هم درباره‌اش صحبت کرده بود. حتی روزهای اول پس از عروسی، بدون وسایلی که هر تازه عروسی با خودش به خانه شوهر می‌برد، زندگی در غربت را آغاز کرد. دور از خانواده، دور از شوهر و تنهای تنها.

روانشناسان می‌گویند برای ساخت هر عادتی، ۲۱ روز یا دست بالا ۴۰ روز زمان لازم است. اما سال‌های سال زندگی به این شکل، تلخی تنهایی را برای فرحناز کم نکرد. غربت برای او فقط دوری از پدرش نبود. زندگی در خانه‌های جورواجور و شهرهای مرزی، آن هم تک و تنها و بدون همسر، روایت جدیدی از غربت بود. زن‌ها خوب می‌دانند که تحمل کردن یعنی چه. تحمل تنهایی، بی‌کسی، نداشتن مردی در خانه و حتی تحمل بیماری و درد و دسترسی نداشتن به پزشک. حتی تحمل اینکه یک روز صبح مرد خانه‌ات، بعد از مدت‌ها، بیاید خانه و تو بگویی حالا که آمدی، دوتا نان داغ بگیر تا با هم صبحانه بخوریم. اما پی نان رفتن همان و برگشتن بعد از دو ماه، همان! «ولی آخه تا کی باید این‌همه تنهایی رو تحمل کنم؟» این پرسش فرحنازخانم بود، که پاسخش را در زندگی عاشقانه‌اش با فرمانده قهاری‌سعید داد. مهمترین ویژگی کتاب، همین واقعی بودن شخصیت‌هاست. همین‌که تصویر بدون سانسوری از همسر شهید و فرمانده‌ی سپاه نشان می‌دهد. کسی که در اولین مواجهه با همسر آینده‌اش تصور می‌کند با یک آدم ویژه طرف است «فکر می‌کردم فرمانده سپاه آدم چهارشانه و قوی است که از درد فریاد نمی‌زند» اما کمی بعد فانتزی‌هایش به‌هم می‌ریزد «جوانی لاغر بود که از شدت درد فریاد می‌زد و کسی نمی‌توانست آرامش کند!» حتی تصویر همسر شهید را هم، یک زن صبور و نشکن نشان نمی‌دهد. بله، خانم فرحناز رسولی خیلی صبور است، توکل می‌کند، تنهایی‌ها را تاب می‌آورد. اما غُر هم می‌زند، از ترس‌هایش می‌گوید اما دست آخر، می‌گوید: «ما زن‌های شهدا، جانبازهای گمنام این جنگ هستیم.» و در حقیقت راست می‌گوید.
 
 سُرخوردن از روی واژه‌ها
از لحظه‌ای که کتاب را توی دست گرفتم، فقط کارهای واجب، مثل تغییر ساعت شبانه روز و غذارسانی به اهل خانه توانست آن را از من جدا کند. جملات روان و ساده، شیوه بیان دوست داشتنی و گرم و انتخاب فرم جدید هر مخاطبی را پای کتاب میخکوب می‌کرد. «همسفر آتش و برف» ۴۰ فصل دارد که ابتدای هر کدام، با یک خودگویی از ذهن خانم فرحناز رسولی شروع می‌شود و در ادامه بخش دیگری از زندگی مشترک شهید و همسرش را نشان می‌دهد. گرچه مخاطب از ابتدا می‌داند با چه اثری روبه‌روست و در پایان چه اتفاقی قرار است بیافتد؛ اما باز هم کشش اتفاقات کتاب و زندگی همسر شهید آنقدر بالاست که نمی‌توان از هر فصل کتاب سرسری گذشت. لحن و زبان راوی یعنی همسر شهید به خوبی حفظ شده؛ مثلا اصطلاحاتی چون «فلانی ساق و سالم بود» روایت را شیرین می‌کرد. با این حال، نقدهایی هم می‌‌توان به کتاب داشت که اگر نبودند، حتماً مخاطب لذت بیشتری از این روایت داستانی می‌برد. مثلاً در دو جای کتاب به نظر رسید که نویسنده، صرفاً به پیاده‌سازی شنیده‌هایش از همسر شهید بسنده کرده است. در دو قسمت، عباراتی دیده می‌شود که مشخص است همسر شهید به عنوان راوی، با اشاره به اولین اشیای دم دست توضیح داده است. مثلا در بخشی می‌گوید: «اندازه همین پارچ آب بود.» و در متن داستانی، واژه همین معنایی ندارد. مورد دیگری هم که می‌شد دقت بیشتری در آن داشت، انتخاب منظم‌تر بخش‌های زندگی شهید بود. فصل‌های کتاب عموماًً طبق تاریخ جلو می‌روند و شاکله زندگی شهید و همسرش را نشان می‌دهند؛ اما در چند بخش این ترتیب زمانی وقایع به‌هم ریخته می‌شود و ممکن است ذهن مخاطب را آشفته کند.

 رمان مستند یعنی چه؟
در پایان کتاب نویسنده درباره فرم جدیدی که برای نوشتن داستان در نظر گرفته، نوشته است. او «رمان مستند» را برای نوشتن کتاب «همسفر آتش و برف» در نظر گرفته است و آن را نامی برای انواع نوشته‌های این چنینی می‌داند. همانطور که نویسنده می‌گوید، سال‌ها کتاب‌هایی را از این قبیل که به بیان زندگینامه اشخاص و یا رویدادها می‌پرداختند، تحت عنوان‌هایی چون خاطره، تاریخ شفاهی، زندگینامه شهدا و... می‌شناختیم. صد البته که هیچکدام این عناوین برای بیان آنچه تدوین شده، کافی نبود. حتی گاهی این نام‌گذاری‌های پراکنده، نویسنده را هم در نوشتن اثر سردرگم می‌کرد. چرا که داستان با ناداستان متفاوت است و حوزه اختیارات نویسنده در هرکدام، باعث تغییر سبک نوشته او می‌شود. اما مستند داستانی می‌تواند نقطه اتصال این دو حوزه در نظر گرفته شود و نویسنده را هم در تخیل و نوشتن آزاد می‌گذارد. به نظر می‌رسد این کتاب و دیدگاهی که نویسنده‌اش برای نوشتن خاطراتی از زنان ایرانی پیش روی ما گذاشته، شروع تحول در کتاب‌های شهدایی باشد.

منبع: https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=61790

#ديگران__يادداشت
📰 همسفر آتش و برف؛ زنی که بار جنگ را بر دوش کشید!  «همسفر آتش و برف» روایت زن قهرمانی است که جنگ را نه در خط مقدم، بلکه در خانه، شهرهای مرزی و در دل تنهایی تجربه کرد. فرحناز رسولی، همسر فرمانده شهید سعید قهاری‌سعید، سال‌ها خانه و زندگی را با صبر، توکل و ایستادگی اداره کرد؛ جابه‌جایی‌های مکرر، تنهایی‌های طولانی و دشواری‌های روزمره را تاب آورد و با تمام محدودیت‌ها و ترس‌هایش، ستون زندگی و حمایت همسر و خانواده بود. این کتاب تصویری زنانه، واقعی و تکان‌دهنده از قهرمانی زنانی ارائه می‌دهد که پشت صحنه جنگ، بدون اسلحه و با صبر و وفاداری، جبهه‌ای دیگر را می‌سازند. تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر این کتاب ۲۸ آبان‌ماه ۱۴۰۴ و در ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلام‌‌الله‌علیها و هفته کتاب، توسط مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد. به همین مناسبت بخش «ریحانه» رسانه KHAMENEI.IR در ادامه به معرفی اقدامات شخصیت زن قهرمان این اثر، یعنی فرحناز رسولی می‌پردازد.  اولین خواستگارم که گفت بخش بزرگی از کارش در شهرهای دیگر است و باید مدام در رفت و آمد باشد، گل از گلم شکفت. زمان ما خبری از جنگ نبود ولی آرزوی همسر رزمنده و بعدتر، شهدا بودن، بخشی از فانتزی‌هایمان را درباره‌ی ازدواج شکل می‌داد. آن ازدواج که سر نگرفت اما بعدها فهمیدم من کجا تحمل این جور زندگی کردن را دارم؟! بعدها که می‌گویم، دقیقاً منظورم بعد از خواندن کتاب‌هایی شبیه این کتاب است؛ «همسفر آتش و برف». شاید تا حالا کتاب‌هایی درباره زندگی شهدا و همسرانشان خوانده باشید؛ اما این کتاب با باقی آثار مشابه خودش فرق‌های زیادی دارد. از فرم جدید و خاصش گرفته، تا تصویری که از زندگی یک فرمانده شهید به مخاطب می‌دهد.  خانواده آقای فرمانده سعید قهاری‌سعید فرماندهی بسیج همدان، جانشینی فرماندهی سپاه همدان، فرماندهی سپاه نهاوند و فرماندهی سپاه سنقر و سپس فرماندهی سپاه پاوه، فقط یک گوشه از مسیر مسئولیت‌های نظامی شهید قهاری‌سعید است. افرادی که یک شخصیت نظامی در اطرافشان دیده باشند، می‌دانند وابسته به هر مسئولیت، محل خدمت آن شخص تغییر می‌کند؛ و خانم‌ها بهتر از هرکسی می‌دانند این مسئله یعنی چه! یعنی با هر تغییر مسئولیت، باید خانه و زندگی را در چند جعبه جا بدهی و بگذاری پشت کامیون و دست بچه‌ها را بگیری و بروی یک شهر جدید. تازه، فقط جابجایی وسایل که نیست. مدرسه و درس بچه‌ها، رابطه‌ای که با همسایه‌ها و دوستان ساختی، خاطراتی که روی در و دیوار خانه جا گذاشتی و وطنی که داشتی به آن خو می‌گرفتی را باید رها کنی. این سبک زندگی خانم فرحناز رسولی بود. چیزی که از ابتدای زندگی مشترک، انتظارش را می‌کشید و حتی در خواستگاری هم درباره‌اش صحبت کرده بود. حتی روزهای اول پس از عروسی، بدون وسایلی که هر تازه عروسی با خودش به خانه شوهر می‌برد، زندگی در غربت را آغاز کرد. دور از خانواده، دور از شوهر و تنهای تنها. روانشناسان می‌گویند برای ساخت هر عادتی، ۲۱ روز یا دست بالا ۴۰ روز زمان لازم است. اما سال‌های سال زندگی به این شکل، تلخی تنهایی را برای فرحناز کم نکرد. غربت برای او فقط دوری از پدرش نبود. زندگی در خانه‌های جورواجور و شهرهای مرزی، آن هم تک و تنها و بدون همسر، روایت جدیدی از غربت بود. زن‌ها خوب می‌دانند که تحمل کردن یعنی چه. تحمل تنهایی، بی‌کسی، نداشتن مردی در خانه و حتی تحمل بیماری و درد و دسترسی نداشتن به پزشک. حتی تحمل اینکه یک روز صبح مرد خانه‌ات، بعد از مدت‌ها، بیاید خانه و تو بگویی حالا که آمدی، دوتا نان داغ بگیر تا با هم صبحانه بخوریم. اما پی نان رفتن همان و برگشتن بعد از دو ماه، همان! «ولی آخه تا کی باید این‌همه تنهایی رو تحمل کنم؟» این پرسش فرحنازخانم بود، که پاسخش را در زندگی عاشقانه‌اش با فرمانده قهاری‌سعید داد. مهمترین ویژگی کتاب، همین واقعی بودن شخصیت‌هاست. همین‌که تصویر بدون سانسوری از همسر شهید و فرمانده‌ی سپاه نشان می‌دهد. کسی که در اولین مواجهه با همسر آینده‌اش تصور می‌کند با یک آدم ویژه طرف است «فکر می‌کردم فرمانده سپاه آدم چهارشانه و قوی است که از درد فریاد نمی‌زند» اما کمی بعد فانتزی‌هایش به‌هم می‌ریزد «جوانی لاغر بود که از شدت درد فریاد می‌زد و کسی نمی‌توانست آرامش کند!» حتی تصویر همسر شهید را هم، یک زن صبور و نشکن نشان نمی‌دهد. بله، خانم فرحناز رسولی خیلی صبور است، توکل می‌کند، تنهایی‌ها را تاب می‌آورد. اما غُر هم می‌زند، از ترس‌هایش می‌گوید اما دست آخر، می‌گوید: «ما زن‌های شهدا، جانبازهای گمنام این جنگ هستیم.» و در حقیقت راست می‌گوید.    سُرخوردن از روی واژه‌ها از لحظه‌ای که کتاب را توی دست گرفتم، فقط کارهای واجب، مثل تغییر ساعت شبانه روز و غذارسانی به اهل خانه توانست آن را از من جدا کند. جملات روان و ساده، شیوه بیان دوست داشتنی و گرم و انتخاب فرم جدید هر مخاطبی را پای کتاب میخکوب می‌کرد. «همسفر آتش و برف» ۴۰ فصل دارد که ابتدای هر کدام، با یک خودگویی از ذهن خانم فرحناز رسولی شروع می‌شود و در ادامه بخش دیگری از زندگی مشترک شهید و همسرش را نشان می‌دهد. گرچه مخاطب از ابتدا می‌داند با چه اثری روبه‌روست و در پایان چه اتفاقی قرار است بیافتد؛ اما باز هم کشش اتفاقات کتاب و زندگی همسر شهید آنقدر بالاست که نمی‌توان از هر فصل کتاب سرسری گذشت. لحن و زبان راوی یعنی همسر شهید به خوبی حفظ شده؛ مثلا اصطلاحاتی چون «فلانی ساق و سالم بود» روایت را شیرین می‌کرد. با این حال، نقدهایی هم می‌‌توان به کتاب داشت که اگر نبودند، حتماً مخاطب لذت بیشتری از این روایت داستانی می‌برد. مثلاً در دو جای کتاب به نظر رسید که نویسنده، صرفاً به پیاده‌سازی شنیده‌هایش از همسر شهید بسنده کرده است. در دو قسمت، عباراتی دیده می‌شود که مشخص است همسر شهید به عنوان راوی، با اشاره به اولین اشیای دم دست توضیح داده است. مثلا در بخشی می‌گوید: «اندازه همین پارچ آب بود.» و در متن داستانی، واژه همین معنایی ندارد. مورد دیگری هم که می‌شد دقت بیشتری در آن داشت، انتخاب منظم‌تر بخش‌های زندگی شهید بود. فصل‌های کتاب عموماًً طبق تاریخ جلو می‌روند و شاکله زندگی شهید و همسرش را نشان می‌دهند؛ اما در چند بخش این ترتیب زمانی وقایع به‌هم ریخته می‌شود و ممکن است ذهن مخاطب را آشفته کند.  رمان مستند یعنی چه؟ در پایان کتاب نویسنده درباره فرم جدیدی که برای نوشتن داستان در نظر گرفته، نوشته است. او «رمان مستند» را برای نوشتن کتاب «همسفر آتش و برف» در نظر گرفته است و آن را نامی برای انواع نوشته‌های این چنینی می‌داند. همانطور که نویسنده می‌گوید، سال‌ها کتاب‌هایی را از این قبیل که به بیان زندگینامه اشخاص و یا رویدادها می‌پرداختند، تحت عنوان‌هایی چون خاطره، تاریخ شفاهی، زندگینامه شهدا و... می‌شناختیم. صد البته که هیچکدام این عناوین برای بیان آنچه تدوین شده، کافی نبود. حتی گاهی این نام‌گذاری‌های پراکنده، نویسنده را هم در نوشتن اثر سردرگم می‌کرد. چرا که داستان با ناداستان متفاوت است و حوزه اختیارات نویسنده در هرکدام، باعث تغییر سبک نوشته او می‌شود. اما مستند داستانی می‌تواند نقطه اتصال این دو حوزه در نظر گرفته شود و نویسنده را هم در تخیل و نوشتن آزاد می‌گذارد. به نظر می‌رسد این کتاب و دیدگاهی که نویسنده‌اش برای نوشتن خاطراتی از زنان ایرانی پیش روی ما گذاشته، شروع تحول در کتاب‌های شهدایی باشد. 🔗 منبع: https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=61790 #ديگران__يادداشت
0 Commentarios 0 Acciones 351 Views 0 Vista previa
شبکه اجتماعی امین https://aminsocial.com